مازندنومه، محمدرضا خورشیدی پاجی: سلام تجن، مانا تجن. زنده رود شمال -تجن- مباد گزند، نمیری هرگز مرگ تو، مرگ غنچه، پژمردن بوته، سقوط روز خاموشی زمزمه ی برگها، و زوال زینت باغ ها تاراندن پروانه، صدای تیشه، سنگ، به پیشانی طبیعت وآنگاه، کبوتر خواهد مرد! و پرندگان، غایب همیشه ی فصل ها بعد مرگ قناری، نوبت...